تلفن زنگ خورد

تلفن همراه پیرمردی که توی اتوبوس کنارم نشسته بود زنگ خورد .
به زحمت، تلفن را با دستهای لرزان از جیبش در آورد .
هرچه تلفن را در مقابل صورتش، عقب و جلو برد ، نتوانست اسم تماس گیرنده را بخواند .
رو به من کرد و گفت: ببخشید آقا، چی نوشته ؟
گفتم: همه چیزم
پیرمرد: الو سلام عزیزم ...
دستش را جلوی تلفن گرفت و با صدای آرام و لبخند به من گفت: همسرمه !!! ♥ ♥ ♥

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستان ، ،
برچسب‌ها: تلفن , جمله , جملات , عاشقانه , جملات عاشقانه , عشق , دکلمه , زیبا , عشقولانه , دوست , شعر , نوشته , دل , پیرمرد , عکس ,

تاريخ : شنبه 17 دی 1390 | 20:57 | نویسنده : محمد |
.: Weblog Themes By BlackSkin :.