بترس بانو...

بترس

 

 

 

 

 من میگویم بترس!

 بترس از مردهایی که همه جای خانه شان دستمال کاغذی پیدا می شود. بترس از مردهایی که انگشت های نوازشگرشان پستی و بلندی های بدن ات را هنرمندانه پیدا می کنند.بترس از مردانی که روی تخت خوابشان موی زنهای مختلف پیدا میکنی! بترس از مردهایی که آدامس کبالت توی داشبرد ماشینشان،یا طبقه سوم کتابخانه شان پیدا می شود. بترس از مردهایی که فرق Always و Alldays را می دانند. بترس از مرد هایی که برای هر مناسبتی یک حوله‌ی نو از توی کمدشان بیرون می‌آورند. بترس از مردهایی که روبه روی تو نشسسته اند، پشت میزشان، یک‌هو بلند می‌شوند، می‌آیند و از بالای سرت، دارت ها را از روی صفحه بر می‌دارند، برمی‌گردند پشت میزشان و یکی یکی دارت ها پرت می‌کنند. با آرامش. به طرف صفحه ای که بالای سر تو آویزان است. و البته همیشه به هدف می‌زنند. بترس از مردهایی که می‌دانند کِی بگویند: « جان... جانم...» بترس از مردهایی که با خودشان فکر می‌کنند:« این حلقه‌ی سیاه چیه دور چشماش...» و می‌گویند:« تو چشمات سایه وخط چشم پر رنگی خورده ها بانو!» بترس از مردهایی که می‌دانند گاهی باید برایت عاشقانه بنوازند و گاهی «یه شب مهتاب» شاملو را بخوانند!. بترس از مردهایی که حواسشان جمع است،خیلی جمع است، آن‌قدر که وقتی در یک روزِ خاص، می‌آیند دیدن ات، سرخ می‌شوی. از شرم و از لذت.بانو او کارش را بلد است ..به همه اینگونه است ساده نباش.برای او مهم نیست جه شکل و شمایلی برای او همین مهم است که زن هستی.. بترس از مردهایی که کنارشان فکر می‌کنی زیباترینی، بهترینی. که وقتی هستند، فکر می‌کنی زندگی شاید چیز دل‌نشینی باشد. اما نیست"..... لاقل بانو تشخیص بده این بار به خاطر خدا تشخیص بده که این همانی نیست که باید برای همیشه باشد

 

 

 

می گفت: «نترس بانو!»

 


موضوعات مرتبط: داستان ، ،
برچسب‌ها: بترس , بانو , always , alldays , دستمال , کاغذی , تخت , زن , موی , مو , جان , جانم , نترس , ,

تاريخ : شنبه 17 دی 1390 | 15:2 | نویسنده : محمد |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.