عادت

به تو عادت کرده بودم
اي به من نزديک تر از من

اي حضورم از تو تازه
اي نگاهم از تو روشن

به تو عادت کرده بودم
مثل گلبرگي به شبنم

مثل عاشقي به غربت
مثل مجروحي به مرهم

لحظه در لحظه عذابه
لحظه هاي من بي تو

تجربه کردن مرگه
زندگي کردن بي تو

من که در گريزم از من

به تو عادت کرده بودم

از سکوت و گريه شب

به تو حجرت کرده بودم

با گل و سنگ و ستاره
از تو صحبت کرده بودم

خلوت خاطره هامو
با تو قسمت کرده بودم

خونه لبريز سکوته
خونه از خاطره خالي
من پر از ميل زوالم
عشق من تو در چه حالي


موضوعات مرتبط: شعر ، ،
برچسب‌ها: عادت , عشق , شعر , شعر عاشقانه , زیبا , ای , عشق من , سکوت , زندگی , عاشقانه , شبنم , عاشقی , خالی , مرگ ,

تاريخ : شنبه 17 دی 1390 | 1:47 | نویسنده : محمد |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 17 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.